کسانی از همان ابتدا بنا را بر این گذاشتند که ما منابع داخلی ضعیفی داریم سرمایه پول و امکانات و تکنو لوژی برای آبادانی کشور نداریم !و ابعاد تخریب های ناشی از جنگ هم خیلی زیاد است در این موقیعت چاره ای جز توسل جستن به بیرون نخواهد بود.
تا اینجا هم نزاعی نیست!چون در همه دنیا حتی کشور های قدرتمند و مستقل هم از بیرون کمک می گیرند.
اما در آن زمان اینگونه به بیرون از کشور دست توسل زده شد که مثلا آهای صاحبان سرمایه آهای صاحبان تکنولوژی ما می خواهیم کشورمان را بسازیم شما هم دارنده هستید بیایید، شما که همه جای دنیا سرمایه گذاری می کنید بیایید در ایران که جای بکری است و محیط مستعدی برای چنین اقداماتی است کمک کنید ،شما سهم خودتان را ببرید ایران هم منتفع شود منتهی پاسخی که از طرف آنها دریافت شداین بود  که، برای ما این پرسش وجود دارد که آیا شما پس از این جنگی که سپری شد  دست از آن اعتقادات پیشین خودتان که مدعی بودید کشور را باید بر اساس شریعت اسلامی اداره کنید برداشته اید واین اعتقاد که می گفتید باید مستقل از همه کشورها باشید تغییر کرده است ، که حالا شما از ما کمک می خواهید،یا اینکه خواستار همان اوضاع سابق هستید؟!
در نگاه اول گفته شد:ما دید گاه های مبنایی خود راکه نمی توانیم عوض کنیم منتها ما قبلا درحال و هوای جنگ بودیم و حالا خارج شدیم , در مقابل غربی ها هم با  فشار به ایران گفتندکه اگرهمچنان وفادار به همان دیدگاه باشید انتظار کمک از جهان غرب را نداشته باشد ،اینجا بود که بعضی ها سرکیسه را شل کردند و گفتند شما بیایید کمک کنید تغییر ما را هم خواهید دید.ما سخت گیری گذشته را نخواهیم داشت ما می خواهیم با جهان بده و بستان داشته باشیم
این تجدید نظرها از حوزه اقتصاد شروع شداما در اقتصاد متوقف نشدبعدش مرحله فرهنگ بود.وبعد مرحله سیاست بود.و بالا تر از همه می رسد به جایی که باید شما روی اعتقادات ایدئولوژیک و دینی خودتان هم صرف نظر می کردیدکه این ها کد هایی داردکه مشخص شدن آنها زمان می برد
برای مثال :ما تا آن زمان اعتقاد داشتیم کشوری که به نام جمهوری اسلامی با قانون اساسی که ذکر شده نمی تواند در آن قانونی نوشته و به تصویب برسد که منافاتی با شرع مقدس اسلام داشته باشد.بنابراین اقتصاد و فرهنگ و...باید بر اساس موازین اسلامی اداره شود. منتها در حوزه اقتصاد کسانی پیدا شدند که در جایگاه مسئولیتی بالا (مثلا مدیریت بانک مرکزی , که مدیریت اقتصادی کشور به ایشان سپرده شد)مطرح کردند که حالا اقتصاد اسلامی چی هست؟
یکی از آنها گفت که من معتقدم اگر ما توانستیم فیزیک و شیمی اسلامی داشته باشیم اقتصاد اسلامی هم داریم. در حالی که آن موارد را هیچکس قبول ندارد،فیزیک که اسلام و غیر اسلام ندارد دانشی  عاری از ایدئوژی است.
اقتصاد هم علمی است مثل همان چیزها،بنابراین ما باید همان چیزی که در دنیا به نام علم اقتصاد است باید همان را بگیریم و به آن عمل کنیم البته اگر می خواهیم بین کشورها سری در بیاوریم .
این فضابه جایی می رسد که مبانی تجدید نظر طلبی در اساس جمهوری اسلامی آغاز می شود
کسانی مطرح کردند که در دهه 60 کشور را براساس مدیریت فقهی اداره کردیم ودهه 70 آغاز اداره کشور بر اساس مدیریت علمی است آمدند علم را با فقه روبرو کردند.!
حالا اینکه کشور در دهه 60 با مدیریت فقهی اداره می شد قابل خدشه است ؟که اصلا کی چنین اتفاقی افتاد؟
کجا گفته بودیم که فقه و موازین شرعی یک یک قوانین کشور را تنظیم میکند.
منابع فقهی در قانون گذاری ما مورد توجه بوده است،یعنی قانونی که منافات با احکام دینی داشته نباید به تصویب برسد واین  یکی از وظایف شورای نگهبان است اما اینطور نبوده که ما مدیریت کشور در همه بخش ها را بر اساس جزئیات فقهی اداره کنیم و این فقه هم مقابل علم باشد. یعنی در سیستم اقتصادی و عمرانی شما کجا نقش فقه را به عنوان دخالت مستقیم دیده بودید؟
مغلطه ای را مطرح کرده بودندکه هدف این بود که به تدریج مدیریت کلان کشور که قرار بود دینی اداره شود زیر سوال می رفت ؟.
از اینجا این تضاد و تعارض را دنبال کردندبعد به عناوین مختلف حرف هایی مطرح شد که مثلا ولایت فقیه آیا اساساَ جز دین است یا یک چیز من در آوردی است ؟و حتی اصلا حکومت از جنس ولایت است ؟یانه مثلا جنس وکالت است؟
و در اینجا استدلال هایی مطرح شده بود که در آن بیان می کند حکومت وکالت است ولایت یعنی آن چیزی که سرپرستی و اداره جامعه بشری معنایش باشد و چنین چیزی وجود ندارد! نه فقط برای ولی فقیه وجود ندارد برای معصومین ما و پیامبران هم ولایت وجود ندارد .
اینها مقدمات طرح مباحثی بود که به پایه های اعتقادی جامعه ضربه وارد می کرد.
در دوره مدیریتی توسعه اقتصادی در کشور نگاهی  متفاوت از نگاهی که از اول انقلاب مطرح بود به وجود آمد(چیزی که جز اولین شعارهای انقلاب ما بود عدالتخواهی بودیعنی ما باید برخورداری را در جامعه تعمیم دهیم
طوری نباشد که فقط گروهی از امتیازها بهره مند باشندو باقی به برخورداری آن ها نگاه کنند.)
حالا که منابع گسترش پیدا کرده بود وقتش بود که مردم از عدالت بهره مند شوند منتها نگاه مدیریتی که در این دوره حاکم است می گوید عدالت اصلا یعنی چه؟ اگر ما چنین کاری کنیم انگیزه سرمایه گذاران کاهش پیدا می کند.آن ها برای حداکثر کردن سود خودشان حاضر به سرمایه گذاری هستند.وقتی مقوله عدالت که درخواست برابری است می کنی او انگیزه ای برای سرمایه گزاری گسترده ندارد.
پس مطرح کردند که عدالت جزو اهداف توسعه ما نیست!!ما توسعه را بدون پیگیری هدف عدالت می خواهیم یا حتی بالا تر از آن عدالت در تضاد با توسعه اقتصادی است!
این نگاه که حاکم شد ما شاهد فاصله گرفتن طبقات قدرتمند از ضعیف شدیم وقتی فاصله  طبقاتی گسترش پیدا کرد عدالت سرکوب شد. نوعی حس تغییر خواهی در مردم شکل گرفت.مردمی که علاقه مند به نظام بودند ولی معتقد بودند که این وضع خوبی نیست.
در دوره پس از جنگ فرض بر این بود که ما باید یک سری از منابع دولتی را واگذار به مردم کنیم که این مساله هم باعث شد عده ای تحت عنوان خصوصی سازی به منابع ثروت چنگ زنند.
خصوصی سازی واگذاری امور به مردم بودکه اصلش شکلی نداشت و در واگذاری ها چنان شلختگی هایی شد که کسانی این ثروت ها ی عمومی را با قیمت های بسیار نازلی به خود و اطرافیان هدیه دادند!(ظاهرا فروختند!)مثلا کارخانه 5 میلیارد تومانی به 100 میلیون تومان واگذار شدیعنی سخاوتمندانه بذل کردند.
زمانی رئیس بازرسی کل کشور از هزار پرونده از این جنس واگذاری های خبر داد  که این واگذاری ها با رعایت مصالح کشور نبود.
در این دوران  که عدالت کشته شد واین مساله بد آموزی هم داشت.کسانی که می توانستند از این راه ها ثروتمند شوند مگر چند نفر بودند؟؟1000 یا 10000  در جمعیت 50 میلیونی بیشتر نبودند !و این  حسرتی شد در دل دیگران که به آن ها نرسیده بودند
معلوم است که هنجارها را زیر پا لگد کوب می کنند با قوانیین در می افتند, کلاه برداری می کنند و آشفتگی فرهنگی دامن جامعه را می گبرد و این اتفاق متاسفانه افتاد!
خیلی ها به دلیل ناکامی از به دست آوردن ثروت های باد آورده اینگونه کارشان به مفاسد کشید و اثر گذار در جامعه  شد.
تورم سال آخر دولت هاشمی 49% بودو این یعنی فاجعه! در آستانه انتخابات 76انتظار تغییر بالا رفت برای اینکه شرایطی پیش بیایید و این وضعیت را سامان دهد بود.به همین دلیل خاتمی در مقابل ناطق نوری در انتخابات دارای شعار تغییر بود.در حالی که خاتمی متحد عملی و فکری هاشمی بود. ولی شعار ادامه راه هاشمی  را ناطق می داد که اتفاقا تیمش منتقد وضعیت ایجاده شده در دولت هاشمی بودند

دوم:دوره خاتمی
آقای خاتمی درشعارهایش گفت: ما می خواهیم به ارزش هایی برگردیم که در این دوره مورد غفلت قرار گرفتند . ما می خواهیم به ارزش های صدر انقلاب برگردیم .ما می خواهیم راه امام را پیش روی خودمان قرار دهیم و اینها برای جامعه متدین ایرانی باعث آسودگی خاطر می شد.
اینجا بود که گرایش مردم در یک ماه مانده به انتخابات بصورت استثنایی به سمت خاتمی ایجاد شد و او با رای قاطع 20 میلیونی  در مقابل رای 8 میلیونی رقیب خود برنده شد.

دولت بر آمده از این حماسه بزرگ که در بستر یک اقبال بزرگ ملی و عمومی نشسته بود به تدریج تفسیر خود را از تغییر در جامعه نشان داد بعد از مدتی معلوم شد که آن شعار خاتمی در مورد تغییر دولت با آن تغییری که در ذهن مردم بودهمسویی نداشت بیشترمردم انتظار داشتند وضعیت معیشت و اقتصاد روزمره تحول مثبت پیدا کند ولی دیدند که آن حرفها زیاد مطرح نیست ,تغییر سمت چیزهای دیگری است.
تغییر خواهی دولت مردان در این دوره در مفاد حکومت و نحوه ی اداره کردن کشور بود و بلکه بالاتر راجع به اصل نظام جمهوری اسلامی بود.
دلیلش این بودکه در جبهه بزرگ اصلاح طلبی که 17 ، 18 گروه کنار هم قرار گرفته بودندکسانی حضور داشتند که در عمق وجودشان اعتقاد به اسلام نداشتند
آقای حجاریان گفت که جبهه ما یک جبهه ی بین العباسین است یعنی ما عباس دوزدوزانی داریم که فرد متعهدی است تا عباس عبدی که از همه اعتقادات گذشته خود عبور کرده است!! در چنین دولتی کدام یک مبنای دولت می شود؟
 خود خاتمی همین حرف را طور دیگری در مورد حزب مشارکت زد و گفت :ما در جبهه مشارکت  از آدم نماز شب خوان معتقد به امام داریم تا سوسیالیستی که نزدیک به کمو نیست است!!
 خود به خود تصمیم های اینها هر روز دچار تلاطم و چالش در گروه رقیب داخلی می شد به همین دلیل بود که در مقوله اداره کشوربینشان تضاد بود.
 عده ای معتقد بودند در مسیر بهبود معیشت مردم قدم بر داریم و عده ای می گفتند معیشت مردم تابع مسائل دیگری مانند توسعه سیاسی است. ما باید توسعه سیاسی را مستقر کنیم توسعه اقتصادی خودش می آید.
 بنابراین هدفشان تغییرات ساختاری در نظام شد که طعنه می زدند که ما قانون اساسی را قبول نداریم .قانون اساسی که وحی منزل نیست باید تجدید نظری شود,قانون اساسی را به رفراندوم  بگذاریم.
تشکیک درمورد اصل نظام هم در دستور قرار گرفت و آقای خاتمی که مثلا جمع  کننده بود بین اینها مطرح کرد که:ما باید ظرفیت دموکراتیک نظام را تقویت کنیم و بخش غیر دموکراتیک نظام را تضعیف کنیم .منتها در تعریف بخش غیردموکراتیک هر جایی که نقش دین برجسته بود گفتند این بخش غیر دموکراتیک نظام است .هرجایی که نگاه روشنفکرانه ضددینی یا غیر دینی غالب بود آنجا گفتند دموکراتیک است!
تقابل میان دموکراسی و غیر دموکراسی تبدیل  به تقابل بین آزادی و دین شد!
آقای خاتمی صراحتا می گفت:ما طرف آزادی را میگیریم و این دین است که باید صحنه را ترک کند.ا
در حالی که تغییر خواهی که در ذهن مردم تصور شده  این بود که باهمین نظام مشکلات طوری حل شود که دیگر مشکل تبعیض و فسا و ثروت های بادآورده ی یک شبه تمام شود.شاید عده کمی با این حرف ها موافق بودند ولی اصلا عامه مردم با از دست دادن نظام دینی موافق نبودند.
اما جوابی که گرفتند این بود که دولت اصلاحات قول مسائل اقتصادی به مردم نداده ایم چرا از ما تقاضای مباحث اقتصادی دارید؟؟
حرفی که منصوری زد (سخنگوی جریان اصلاح طلب بود) این توقع بی جا است که از دولت خاتمی بخواهند اصلاح وضعیت اقتصادی کند ما در دولت و مجلس با شعار تغییراقتصاد رفتیم؟مردم ما عادت کردند که همه چیز را به آنها مجانی و رایگان بدهنداین به ضرر کشور است و در جایی حرفی ماندگارزد که تا همیشه در ذهن مردم به بدی و توهین می ماند او گفت: اینکه مردم ماعادتی دارند در مفت دریافت کردن که حتی اگر مرگ موش هم مجانی توزیع شود اینها می روند در صف خودکشی نوبت می گیرند.!!یعنی تا این حد مردم را خفیف کردند؟! فقط به این دلیل که بگوید ما شعار اقتصادی ندادیم.
 یک دلیل عمده ی توقف مسائل اقتصادی درآن دوره به دلیل نگاه های متفاوت موجود در آن دوره بود.
سه وزیر از حوزه اقتصادی دولت خاتمی در مسائلی که باید اتفاق نظر داشته باشند 3 نظر متضاد داشتند,مثلا تعیین ارزش ارز و دلار، قیمت یک دلار چقدر باید باشد,وزیر وقت آقای نمازی معتقد بود که 175تومان باشد و برای خودشان دلایلی  داشتند و اثبات می کردند این قیمت درست است.فرد دیگری در همان دولت مسئول سازمان بودجه بودمی گفت 800تومان .بین دو نفر مسول نزدیک 600 تومان اختلاف نظر!نفر سوم اقای نور بخش مسئول بانک مرکزی بود معتقد بود نباید قیمت بگذاریم خودش در جایی متوقف می شود.ممکن است در 2 هزار و ممکن استدر3 هزار تومان.(البته همین آقای محمد شریعتمداری هم یه پیشنهاد دیگری داشت)
اقای خاتمی باید بین این سه دیدگاه یک جمع بندی می کرد.او هم نتوانست کاری کند و خود به خود طرح اداره ی اقتصادی کشور به صورت جامع از دستور کار خارج شد
دوره اصلاحات نه تنها خواسته تغییر خواهی مردم را برآورده نکرد بلکه مصیبتی به وجود آورد که آشوب در درون مردم بود.
به هم ریختن سامانه های سیاسی ،فرهنگی ،اجتماعی و افزایش تضاد بین گروه های مختلف  به گونه ای که از اوایل دهه80 نوعی دلزدگی در مردم نسبت به این جماعت ایجاد شد تا حاصل آن دلزدگی در سال 81بروز کرد(انتخابات شورای دوم )
در حالی که اصلاح طلبان با خیال راحت گمان می کردند نتیجه انتخابات  به نفع آنها خواهد شد در برابر یک اتفاق شوکه شدند و آن این بود که حتی یک نفر  از اصلاح طلبان هم به شورای شهر تهران راه پیدا نکرد.!وسر لیست حزب مشارکت نفر آخر گروه 15 نفره شورای شهر تهران شد!
 گروه ناشناسی به نام آباد گران که اصول گرایان در اولین حرکت غیر انفعالی توانستند لیستی متفاوت با چهره های ناشناس  رو  کنند و احزاب قدرتمند اصلاحات را پشت سر بگذارند!از آنجا بخت برگشتگی دولت اصلاحات شروع شد.
سوم:دولت احمدی نژاد
یک سال بعد در انتخابات مجلس هفتم بود که باز اصلاح طلبان شکست خوردند و در انتخابات سال 84 هم شکست بزرگ برای اصلاح طلبان رقم خورد و مدیریت اجرایی کشور به دست جریان اصولگرایی افتاد .
این اصواگرایی چند پیام داشت اول:بازگشت به ارزش های مبنایی اول انقلاب ،همان شعارهایی که خاتمی به نوعی شعارش را داده بود ولی در عمل چیز دیگری شد
دوم کم کردن فاصله های ایجاد شده در میان اقشار مردم ،
سوم تقویت عزت ملی و روحیه اقتدار در آحاد مردم با موضع گیری های قوی و استوار و با صلابت در محیط بین المللی  که نمودش در مسائلی مثل فناوری هسته ای که به جای داشتن موضع انفعالی در دنیا موضع تهاجمی نه در نوع نظامی بلکه فرهنگی و ایدئولوژیکی در دستور کار قرار گرفت.
حاصل این جریان اینگونه شد که در همه عرصه هایی که اشاره کردیم ما شاهد یک پله ارتقا برای سطوح مختلف اداره کشور بودیم.
به گونه ای که بعد از مدت یک تا دو سال آحاد مردم احساس عمومی شان این بود که کسانی آمده اندکه فارغ از جنجال های بیهوده  به عنوان نماینده مردم در جایگاه حکومتی خدمت می کنند.
 جاده های دو بانده 4 بانده شد،راه های خاکی عمدتا آسفالت شد.شهرهای عقب مانده وضعیت بهتری پیدا کردند.اینها چیزهایی بودند که در ذهن مردم درخشید.مردم حس کردند با یک وضعیت مثبت طرف هستند .
ولی متاسفانه همیشه در کنار یک موقعیت خطیر و طلایی باید انتظار آسیب و حادثه باشیم.
گمانم این است که دولت نهم و دهم به دلیل عملکرد بسیار خوب ابتدایی تبدیل شد به نقطه ی حسادت ورزی کسانی که احساس می کردند اگر این جریان ادامه پیدا کند دیگر جایی برای آن ها نخواهد بود.
از اینجا عملا نفوذ در درون دولتی که هدف گذاری بلند خودش  را خدمت می دانست  آغاز شد .
ما متوجه می شویم دولتی که شعارهای الانش با شعار های 4 سال پیش او تفاوت دار یعنی یک اتفاقی در آن افتاده است!یعنی یک بهم ریختگی رخ داده است!
البته من شاکله دولت را پاک می دانم, ولی رخنه جریان انحراف(انحراف به این معنی که مسیر از قبل تعیین شده دولت را تغییر داده اند )دراین دولت صورت گرفت.
دولتی که در گذشته می گفت هر چه می خواهید از ما انتقاد کنید ما با کار جوابش را می دهیم  حالا خودش در جایگاهی می نشیند که اوقات خود را صرف پنجه کشیدن به چهره این و آن می کند.!
معلوم است که فرصت برای خدمت برایشان باقی نمی ماندومشغول به بحث های بیهوده ظاهرا ایدئو لوژیکی  می شودکه متاسفانه بهره ای از این بحث ها نبرده اندو پرت و پلا می گویند !کسی که می گوید دوره ی اسلام گرایی به پایان رسیده است و اصرار می کندبر این موضع  و مثال هم می زند.!!(در نشریانتشان هم واگویی می کنند,در سخنرانی های مکرر میگن!) این آدم می خواهد بیاید نامزد انتخابات شود.!؟ جمهوری اسلامی با نسخه اسلام گرایانه اداره می شود .
تویی  که اعتقاد داری دوره ی اسلام گرایی به پایان رسیده در حقیقت نگاه کودتایی به حکومت داری !چطور به خودت جرات می دهی که بیایی بگویی من میخواهم این  حکومت را اداره کنم!!؟
 یعنی تو که قدم برای براندازی حکومت برداشتی نمی توانی که بیای مطعیش باشی .
ولی وقتی می گویی امام عصر هم وقتی ظهور کنند ایشان هم دیگر از اسلام سخن نمی گوید،خیلی جالبه!
حضرت مهدی  (عج) به عنوان آخرین وصی پیامبر (ص) ظهور خواهد کرد.طبق روایات انبیا الهی (مسیح)در رکاب امام معصوم ما حاضر خواهد شد .
آین آقا می گوید  چون مسیح می آید و مسیحی ها و دیگر ادیان به امام عصر می پیوندند پس لابد امام زمان حرف از اسلام نمی زند! یک دین انسانی می آورد!,که همه انسان ها به آن پیوند می خورند از روزی که در جلسه های حکومتی  چنین طره هایی بافته شد فصل صادقانه کار کردن برای مردم به خزان گرائید.اسمش را بگذارید بهار ولی خزانه!
تو که نهار شعار دهندگان بهاری را نمیتوانی تامین کنی از کلام بهار داری حرف می زنی .اوایل ادعا می کردند که می توانند صدها هزار نفر را جمع کنند
که حداکثر 30 تا 40 هزار نفر شد ولی وسط کار شعار بهارشان نهار شد!و بد تر اینکه مردم قبل از بیان برنامه های اصلی از استادیوم خارج شدند  .!
مردم که با کسی تعارف ندارند!اگر حس بکنند کسی از مسیر قبلی خودش خارج شد برخورد کنند.
 
 
 
در آستانه انتخابات آینده
یک طرف نگاهی هست که می گوید ما از پیگیری آرمان های انقلابی اسلامی خود ضرر نمی کنیم هر وقت این آرمان ها را جدی گرفتیم می بریم و سرعت رشدمان افزایش می یابد.سرعت تولید فناوری بالا رفته  در رتبه 10 کشور اول جهان هستیم نمونه در عرصه نانو و بیو تکنولوژی و زیست فناوری و فناوری هسته ای و جالب اینکه در بالا گرفتن سرعت علم ما نگران شده اند که به ما می گویند شما چرا در نانو تکنولوژی دارید اینقدر پیشرفت می کنید ؟دانش سلول های بنیادین که منجر به ساخت بمب نمی شود پس چرا جلوی ما را می گیرید؟و ماراتحریم می کنید.
هر جا که اصول گرایانه دفاع جانانه از مکتب کردیم برنده شدیم هم برد دنیایی هم برد آخرتی , هم دین و هم دنیا را بردیم
 
 
آیا هاشمی کاندیدا می شود؟
آقای هاشمی باتوجه به شکست سنگینی که در سال 84داشتند بعید هست دوباره خود را درآن موقعیت قرار دهند و خودش گفته این مسئولیت برای من 80 ساله سنگین می باشد .
البته خود و خانواده شان یک در صد احتمالی را گذاشتند برای اینکه به طور گسترده مردم بخواهند وارد عرصه شود که این مانند معجزه است و اصلا شاهد چنین درخواستی از مردم نشدیم و ازنظر بنده هاشمی نمی آید
 
 
اگر کسی سودای یرگزار نکردن در ذهنش و دلش شکل گرفته باشد احمدی نژاد مبتکر همچنین کاری نیست
 آقا اشاره داشتند به زمانی که خاتمی و کروبی آمدند و گفتند نمی شودانتخابات را  برگزار کنیم ,استاندارها همه استعفا دادند و... شرایط را خیلی  سخت جلوه دادند حتی گفتند اتحادیه اروپا گفته اگر برگزار شود ما نتیجه را قبول نداریم!آقا فرموند آیا شرایط از زمان جنگ سخت تر هست؟اگرنمی توانید رسما اعلام کنید تا بنده گروهی را مشخص کنم که انتخابات را برگزار کنند


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:هاشمی , خاتمی , ناطق , احمدی نژاد , بهار , , | 18:46 | نویسنده : هــــفـــتــــکـل ســـــــلام |